سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا درحلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :22
کل بازدید :61681
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/2/6
9:6 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
امروز[2]
باسلام . سعی بر آن داشتم دراین وبلاگ مطالب متنوع وجداازموضوع معین بنگارم .بازدید شما از وبلاگم را به دیده ی منت ارج می نهم .به وبلاگ من خوش آمدید. پیروز آقاعلیخانی

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

عصریک روزسردزمستانی وقتی امیلی به خانه برگشت یک پاکت نامه جلوی درخانه اش دیدکه نه اسمی ونه آدرسی ونه مهراداره پست روی آن بود.باتعجب پاکت رابرداشت وخواند: " امیلی عزیز امروزغروب به ملاقات تو می آیم . باعشق ،خدا."

امیلی بادستانی لرزان ومتعجب باخودگفت : من که آدم مهمی نیستم ؟پس چراخدامی خواهدبه دیدن من بیاید؟درهمین فکربودکه چشمش به کابینت خالی آشپزخانه افتادکه چیزی برای پذیرایی ازخداندارد.دست درجیبش بردودیدکه فقط 5 دلارو40 سنت دارد.

به فروشگاه رفت ویک قرص نان فرانسوی ودوشیشه شیرخرید.درراه برگشت به خانه یک زن ومرد فقیر ی که ازسرمامی لرزیدندرادید.رن ومردفقیرگفتندکه ما گرسنه ایم وسردمان است آیامیتوانیدبه ماکمک کنید؟امیلی گفت: متاسفم من خودم مهمان دارم وفقط همین چیزهارابرای پذیرایی دارم .

زن ومرد به راه اقتادنددرهمین حین قلب امیلی به دردآمددنبال آنهادویدونان وشیررابه آنهادادوکتش راروی دوش زن انداخت.آنهاازاوتشکرکرده وبرایش دعاکردند.امیلی باخودگفت خدایا معذرت میخواهم که چیزی برای پذیرایی ندارم .وقتی به خانه رسیددوباره یک پاکت نامه دید.آن را باز کردوخواند:امیلی عزیزازپذیرایی خوب وکتت زیبایت ممنونم .باعشق خدا.


93/8/14::: 8:16 ع
نظر()