کودکی که می داند گریه های مادرش و تن فروشی خواهرش و دست های پینه بسته ی پدرش
و حتی گرسنگیش همه از بی پولیست .....چگونه در مدرسه بنویسد علم بهتر از ثروت است.
موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موشی دید.به مرغ و گوسفندوگاو خبرداد.
همه گفتند:این مشکل توست وبه ما ربطی ندارد .ماری در تله افتاد وزن مزرعه دار را گزید .
از مرغ برای زن سوپ درست کردند .گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدندو گاورابرای مراسم ترحیم کشتند.
ودر این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کردوبه مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد.