سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا، بر دشمنان یکدیگر تنگ است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :1
کل بازدید :62752
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/9/5
6:8 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
امروز[2]
باسلام . سعی بر آن داشتم دراین وبلاگ مطالب متنوع وجداازموضوع معین بنگارم .بازدید شما از وبلاگم را به دیده ی منت ارج می نهم .به وبلاگ من خوش آمدید. پیروز آقاعلیخانی

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

اسب سواری ، مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست

مرد سوار دلش به حال او سوخت از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد

و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند

مرد چاق وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت : …

اسب را بردم ، و با اسب گریخت!

اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!

اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم!

مرد چلاق اسب را نگه داشت

مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛

زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!


93/11/11::: 3:34 ع
نظر()
  
  

.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار