سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بر دوستش خُرده گیری کند [و بخواهد مو را از ماست بکشد]، دوستی اش گسسته می شود . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :12
کل بازدید :61606
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/1/31
7:1 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
امروز[2]
باسلام . سعی بر آن داشتم دراین وبلاگ مطالب متنوع وجداازموضوع معین بنگارم .بازدید شما از وبلاگم را به دیده ی منت ارج می نهم .به وبلاگ من خوش آمدید. پیروز آقاعلیخانی

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

   درمراحل زندگی در آهنینی به روی گذشته   آن دیروزی که دیگر وجود نداردببندید،

وهمچنین پرده ای فولادین به روی  آینده  فردایی که هنوز نیامده است بکشید،

وآن گاه بااطمینان خاطر امروز رابگذرانید.

تنها اشتباه واقعی آنست که ازآن چیزی نیاموزیم.


  
  

پاسکال   :آدم بی مغز و پرگو چون آدم ولخرج و بی سرمایه است .

ویکتور هوگو: الماس را جز در قعر زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد

 ادیسون: تمام پیشرفتهای عالمگیر خود را مدیون تفکر منظم و یادداشت برداری دقیق هستم

گوته :کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند

 انیشتین :فکر کردن،سخت ترین کار بشر است .


90/10/27::: 11:24 ع
نظر()
  
  

کودکی که می داند گریه های مادرش و تن فروشی خواهرش و دست های پینه بسته ی پدرش 

 و حتی گرسنگیش همه از بی پولیست .....چگونه در مدرسه بنویسد علم بهتر از ثروت است.


  
  

موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موشی دید.به مرغ و گوسفندوگاو خبرداد.

همه گفتند:این مشکل توست وبه ما ربطی ندارد .ماری در تله افتاد وزن مزرعه دار  را گزید .

از مرغ برای زن سوپ درست کردند .گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدندو گاورابرای مراسم ترحیم کشتند.

ودر این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کردوبه مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد.


90/8/27::: 6:23 ع
نظر()
  
  

اگر دروغ رنگ داشت؛

هر روز شاید،

ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست،

و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود.

اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛

عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند.


اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛

محال نبود وصال!

و عاشقان که همیشه خواهانند،

همیشه می توانستند تنها نباشند.
اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.

اگر غرور نبود؛

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند،

و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان،

جستجو نمی کردیم.

اگر دیوار نبود، نزدیک تر بودیم؛

با اولین خمیازه به خواب می رفتیم،

و هر عادت مکرر را در میان 24 زندان،

حبس نمی کردیم.

 

 

اگر خواب حقیقت داشت؛

همیشه خواب بودیم.

هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛

ولی گنج ها شاید،

بدون رنج بودند.

اگر همه ثروت داشتند؛

دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند.

و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛

تا دیگران از سر جوانمردی،

بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند.

اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،

اگر همه ثروت داشتند.

اگر مرگ نبود؛

همه کافر بودند،

و زندگی، بی ارزشترین کالا بود.

ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید.

اگر عشق نبود؛

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم ...

اگر عشق نبود؛

اگر کینه نبود؛

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند.

اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،

من بی گمان،

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز

هرگز ندیدن مرا.

 
آنگاه نمیدانم ،

به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت?؟


                                 دکتر علی شریعتی


90/6/20::: 12:46 ع
نظر()
  
  
به نام خدا  
    
   مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره  
   مصاحبه اش کرد و تمیز کردن زمین رو به عنوان نمونه کار- دید و گفت: «شما
   استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسه تون بفرستم
   تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین..»

   مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»
   رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی
   ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.»

   مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد.. نمیدونست با تنها 10 دلاری که در
   جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه فرنگی بخره. بعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگیها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، تونست سرمایه اش رو دو برابر کنه.. این عمل رو سه بار تکرار
 کرد
    و با 60 دلار به خونه برگشت. مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو
   بگذرونه، و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه.
   در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه
   کامیون، و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) 
   داشت ...
 
   پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکاست. شروع کرد تا
    برای آینده ی خانواده اش برنامه ریزی کنه، و تصمیم گرفت بیمه ی عمر بگیره.
    به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبت شون به
    نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد:
 
    «من ایمیل ندارم.»  
   نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین
   یک امپراتوری در شغل خودتون به وجود بیارین. میتونین فکر کنین به کجاها
    میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟» مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:  
    آره! احتمالاً میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت.
 
   نتیجه های اخلاقی:
   1. اینترنت چاره ساز زندگی نیست.
   2 . اگه اینترنت نداشته باشی و سخت کار کنی، میلیونر
    میشی. 
   3. اگه این نوشته رو از طریق ایمیل دریافت کردی، تو هم
    نزدیکه که آبدارچی بشی به جای میلیونرشدن...!!!
 
   درجواب این نوشته به من میل نزن، من دارم ایمیلم رو میبندم
    تا برم گوجه فرنگی بفروشم!!!! .
   
سلامت و شاد موفق باشید
در پناه خالق زیبایی
 


  
  

old wood best to burn,old  book best to read

old wine best to drink and old friend best to keep


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >